چند سالی میشد که می‌خواستیم قرار بگذاریم و نمیشد اون که همیشه سرش شلوغ بود و من هم حتی وقتی که اون وقت داشت سر بزنگاه یه ماجرایی اتفاق برام پیش میومد که نمیشد امروز خیلی اتفاقی بهش زنگ زدم و یه قرار گذاشتیم و ابر و باد و مه و خورشید و فلک هم دخالتی نکردند و لقمان خالدی اومد خونه‌ی من از پشت ماسک اولین چیزی که به چشمم خورد موهای جوگندمی و امانتهایی بود که دوازده سال با دقت حفظشون کرده بود تا بهم پس بده نشستیم و گپ زدیم و کار به دیدن فیلمهای قدیمی من و آرشیوم رسید و من قصه‌ی فیلمی را که سال‌ها است در مورد داییم قراره بسازم براش تعریف کردم و یکدفعه حالت لقمان برگشت و لحن مهربانش شماتت آمیز شد و گفت این فیلم گنجی است که رهایش کردی و اینقدر گفتو گفت تا انگیزه‌ی ساختنش را در دلم بیدار کرد در دفاع از خودم از ترسم برای ساخت این فیلم گفتم و بار عاطفی‌ای که می‌ترسم در حین ساختنش آسیب‌پذیری‌ام در این روزهایی که ماجراهای سختی را پشت سر گذاشته‌ام بیشتر کند در پاسخ جمله‌ای کلیدی
بخش اول   میکلانژ همیشه از لحظه‌ی نخست سعی می‌کرد که پیکره‌های خود را نهفته در بطن سنگی که بر رویش کار می‌کرد، مجسم کند، و اعتقاد داشت که به عنوان پیکرتراش، وظیفه داردکه پوشش سنگی ٓانها را برگیرد و ٓانها را ٓازاد سازد   تاریخ هنر ارنست گامبریج ترجمه‌ی علی رامین صفحه‌های ۳۰۳ـ ۳۰۴     سالهاست که این جمله‌ی معروف میکلانژ در ذهن منه و انگار یه جوری روی ناخودٓاگاهم تاثیر گذاشته، وقتی که ذهنم با یک موضوعی درگیر میشه و تصمیم می‌گیرم که اون رو در قالب یک طرح برای تبدیل به یک فیلم مستند در بیارم، در مرحله‌ی اول به نوعی درگیر خودم می‌شم و دلمشغولیاماگر بخوام با ادبیات مذهبی در موردش حرف بزمن باید بگم که نفس من به نوعی می‌خواد خودش رو به موضوع تحمیل کنه و این به قدری شیرینه که غرق درموضوع می‌شم   مرحله‌ی دوم زمانیه که کار جدیتر می‌شه و شناخت من به تدریج از موضوع بیشتر می‌شه و تفاوتهای اون با نگاهی که من میخوام بهش تحمیل کنم، خودشو به رخ می‌کشه اینجا چالشی بین من و موضوع
توضیح ضروری این مطلب را دوازده سال پیش نوشته‌ام اما به دلیل درگیر شدن دوباره‌ی ذهنم درباره‌ی ایجاد جذابیت در فیلم مستند  آن را دوباره منتشر می‌کنم تلاش می‌کنم موضوع در فیلم مستند را از منظر اندوخته‌های این سال‌ها ادامه دهم  فیلم مربوط را در انتهای این یادداشت می‌توانید تماشا کنید   یک موضوع مناسب برای یک فیلم مستند چه خصوصیتهایی داره؟یا به عبارت دیگه یک موضوع چه ویژگیهایی باید داشته باشه که ما تشخیص بدیم برای ساخت یک فیلم مستند مناسبه؟ شاید اولین جوابی که امروز به ذهن من و شما میرسه اینه که باید جذاب باشهآیا من حق دارم که خودم و شما رو به چالش بکشم و این سؤال کلی رو بپرسم که جذابیت یعنی چه؟به نظرم خودم باید به این پرسش پاسخ بدم     حالا من می خوام به این سؤال پاسخ بدم که  آیا روستای دماب برای ساخت یه فیلم مستند موضوع جذابیه؟ اینجا می خوام به گذشته برگردم، به سابقه ی آشنایی من با روستای دماب و اینکه چطور تصمیم گرفتم که در مورد این موضوع فیلم بسازم   سال هزار و سی